خبردنا - سید ابوالحسن حسینی نیک : شکی ندارم که شما همه با من شریک و موافقید که باید در مقابل مسایل قومی، طایفهای و جناحی به پا ایستاد. تاریخ در استان ما نشان میدهد، فقر فرهنگی، عامل تمام بدبختیهای مردم استان بوده است.
لیکن در طول تاریخ ما به سبب احساس جمعی و نداشتن خرد جمعی، هیچگاه از قیام های خود سودی نبردهایم و سودها را دو دستی تقدیم کسانی کردهایم که در غارت ما سهیم بودند. ما را به غارتگری رسوا کردهاند در حالی که از ما غارتزدهتر کسی نیست و امروز هم دردی بالاتر از این نیست که به دست خودی، غارت می شویم. به قول شاعر:
دشت ما گرگ اگر داشت نمی نالیدیم نیمی از گله ما را سگ چوپان خورده
تجربههای نیم قرن اخیر نشان داده است که غائلههای استان، همیشه آغازی پیروز و فرجامی دردناک داشتند. این غائلهها با چند راهبندی و شبیخون شروع میشد و با چند چوبه دار و تیرباران پایان می یافت.
از طرف دیگر، ما هنوز از این گذشته تاریک خود، درس عبرت نگرفتهایم به گونهای که شخصیت مخالف توسعه و قبیله ای ما همچنان باقی مانده است. در استان ما هر چند گروههای مختلف با افکار گوناگونی وجود دارد، ولی جالب توجه اینست که این افکار مختلف منتهی به خلقیات و شخصیت متفاوت نشده و در واقع با شرایطی روبهرو هستیم که گروههای مختلف، اما با شخصیتهای مشترک با یکدیگر رقابت می کنند. «پوست انداختهایم اما عملا در همان حال و هوای ۵۰ سال قبل هستیم».
به گونهای که که ما هم خدا را میخواهیم و هم خرما را؛ از یک طرف میگوییم باید توسعه پیدا کنیم یا فامیل ما را به عنوان مدیر، نماینده شورا و … انتخاب کنید و از طرف دیگر شعار شایستهسالاری و فراقومیتی سر می دهیم. به هر حال در تفکر، شعار، رفتار، عمل و خواستههای ما تناقض وجود دارد و ما باید بپذیریم نیاز به یک آلترناتیو فرهنگی – اجتماعی جدیدی داریم.
پس باید گفت: کلید مشکلات ما در لابلای حروف توسعه فرهنگی خفته است. زیرا فقر بیش از آنکه در پوشش و معاش خود را جلوهگر سازد، بر ذهن افراد خیمه میزند. فقر، عریانی و نداشتن پول نیست. جامعهای که امنیت در آن به کیمیا تبدیل شده، فقیر است. جامعهای که در آن اخلاق و انضباط به کالایی نایاب تبدیل شده، فقیر است. مؤلفی که آثارش خاک گرفته و خواننده ندارد، فقیر است. مردمی که دچار روزمرگی، سطحی نگری و آستانه تحملشان پایین است، حتما فقیر است.
جامعهای فقیر است که حقوق شهروندانش محترم شمرده نشود و از طرفی مردمش مسئولیتگریز باشند. جامعهای که قانون در آن همچون مشتی کاغذپاره ارزشی ندارد و سقف قانونمندیاش منافع فردی، گروهی و قومی باشد، حتماً فقیر است. جامعهای که دروغ در آن رواج یافته و نفاق راه کسب نان و نام گشته، جزو فقیرترین جوامع قلمداد میشود.
مصر با وجود تاریخ سه هزار سالهاش همچنان فقیر است. عربستان با وجود سیطره بر بخش عظیمی از ذخایر، باز هم فقیر است. از طرفی کشورهایی همچون استرالیا و کانادا بیش از ۱۵۰ سال عمر، اما جزو ثروتمندترینها هستند. پس تفاوتها ناشی از رفتارهایی است که در طول زمان نام "فرهنگ” به خود گرفته است. وقتی اخلاق، انضباط، احترام به حقوق شهروندان، احترام به قانون، عشق به کار و نظمپذیری به فرهنگ تبدیل شود، حتماً آن دیار ثروتمند خواهد بود.
آیا تاکنون این سرزمین، اندیشمند و فرزانهای حتی در سطح منطقه به جامعه کشور تحویل داده است؟ جواب تمامی این چراییها، همه ریشه در مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چند صد ساله این منطقه دارد.
امروز مسائل قومی، جناحی و منافع فردی چنان در هم آمیخته شده که جدا توسعه استان را با بنبست مواجهه کرده است. نمونه بارز آن انتخابات شورای شهر و روستای استان میباشد. امروز حتی بعضی از افراد، خانه خود را میفروشند که وارد شورای شهر شوند به گونهای که این سوال در ذهن خطور میکند؛ آیا واقعا این افراد اینقدر دلسوز و تشنه خدمت به مردم هستند؟
نه مطمئناً تشنه خدمت نیستند؛ بیشتر به دنبال رانت این شورا میباشند. همین نگاه رانتی هم باعث شده که شوراهای شهر و روستای استان کهگیلویه و بویراحمد نسبت به شورای قبلی خود به خصوص در این دوره، ضعیفتر باشد. علاوه بر اینکه هزینهای را بر دوش مردم بر نمیدارند بلکه هزینهای بر گرده مردم هم میگذارند.
نکته جالب توجه انتخابات شوراها در این است که بعضی از این افراد، از خلاً روحی، جنسی و به طور کلی حفرههای اجتماعی جوانان سوءاستفاده و عکس انتخاباتی خود را از طریق فتوشاپ جذاب میکنندکه تعدادی از این افراد هم در انتخابات گذشته موفق شدند با رای بالا انتخاب شوند. تعداد دیگری نهار و شام میدهند یا قرآن به دست، مردم را در رو در بایستی قرار میدهند.
شایان ذکر است، کاندیداهای شورا از خود همه چیز نشان میدهد، الا آن چیز اصلی؛ یعنی ارائه یک برنامه مدون کارشناسی شده برای حل و فصل مشکلات شهری و روستایی. تا زمانی مردم به خصوص جوانان رای خود را به شام، ناهار، کارت شارژ، عکس فتوشاپ و طایفه گرایی داخل صندوق بیندازند؛ نباید هیچ انتظاری برای تغییر وضع موجود داشته باشند. و تنها بازنده چنین تفکری فقط ضلع سوم این مثلث یعنی مردم و جوانان بیکار این استان است که در پدیده شوم نزاعهای قومی، جناحی و باتلاق اعتیاد و بیکاری گرفتار شده اند به طوری که هر روز ما شاهد از دست دادن بهترین نیروی انسانی استان میباشیم.
البته وقتی مردم با چنین نگاهی انتخاب میکنند نباید دنبال مقصر باشند، چون خود مسبب و مقصر چنین وضعی هستند. در مصداق این موضوع چه زیبا شاعر میگوید:
او تکه ی پنیر تو را بارها ربود
زاغی به هوش باش که حیلهگر آمده!
بعد از بخور بخور که شکم فربه کرده بود
اهل "رژیم روزه” شده، لاغر آمده
که رای من و تو را بزند، خاممان کند
هوشیار باش! تکه پنیرت غنیمتی است
رایت امانت است، عبث نیست، قیمتی است.
بر این اساس، مردم سعی کنند رای خود را به اصطلاح داخل لانه موش نریزند و نخبگان هم نقش سیب زمینی را بازی نکنند و در حد توان روشنگری کنند. البته کل این مسائل را نباید در میدان مردم انداخت. بخشی از آن با انتخاب درست و منطقی بر عهده مردم و بخش دیگر بر عهده نهادهای نظارتی و اجرایی است. بدینگونه که اجازه ورود به هر فردی را برای ورود به کاندیداتوری شورای شهر و روستا را ندهند.
زیرا اگر در شورای قبلی بر اثر سهلانگاری و سوءاستفاده از مردم استان، تعدادی ناپخته و جوان که به دنبال اهداف خاصی بودند (که به آن نرسیدند) وارد شورای شهر شدند، در این دوره با کوچکترین اشتباهی، افرادی مسئله دار و خطرناک وارد شورای شهر خواهند شد که هرگز جمع شدنی نیست. به قول شاعر:
رأیها تاکرده و بیعیب در صندوق رفت از دل صندوق مشتی لکّهدار آمد برون
خورد مُهر معتبر در پای برگ تعرفه در عوض یک عنصر بیاعتبار آمد برون
به هر حال به طور کلی می توان گفت: آیا تاکنون در استان نشستی با موضوع شهروند داشتهایم؟ آیا چنین تفکری تا الان جزء نخبهکشی و در کل توسعه نیافتگی؛ سودی برای استان در برداشته است؟
پس اگر سودی تا الان نداشته؛ لازم است عقلا (تحصیلکردگان) و نهادهای فرهنگ ساز استان، به جای تفکر قومی و قبیلهای که تاکنون به زیان توسعه استان بوده، مفهوم "شهروند” را در قالب جریان سوم نهادینه کنند. البته در عمل و ارائه برنامهها؛ نه اینکه با محتوای برنامههای کلیشهای؛ به نوعی خود دامن به چنین کارهای بزنند.
چون اگر مردم، اعضای شوراها را بر اساس شایستهسالاری انتخاب کنند، خود به خود شهردار کاردانی انتخاب خواهد شد و از قبل این انتخاب منطقی و درست، مجمع نمایندگان و مدیران استانی با چالش کمتری روبرو خواهند شد. پس این موضوع باید مثل تکههای یک پازل در جای واقعی خود قرار بگیرند. اگر چنین موضوعی در شوراهای شهر و روستای استان اتفاق بیفتد، قطعاً نتیجه مطلوبی برای همگان به بار خواهد آورد.
پس نگارش فوق را با شعر طنز انتخاباتی "فاطمه سادات اشرفی زاده” جمعبندی و از آنجایی که مضمون این مطلب طنز میباشد، انشالله کسی خود را مصداق آن ندیده و به دل نمیگیرد.
من کـنـون کـاندیـد شـورا گشتهام عـاشـق تـبلـیـغ و غـوغـا گـشتـهام
آرزو دارم بـه رأی بـیشـمـار تا کـه روشن گـردد این شبهای تـار
یک سـتاد خـوب بـر پـا میکنـم عـکس زیـبـایـی مـهـیـا میکـنـم
در کنـار آن هـمـه عـکسِ رُتـوش بـس شـعار خوب میآیـد به گـوش
کـوچههـا را من خیابـان میکنم خانـهها را بـاغ و بُسـتان میکنـم
چالـههـای شهـر را پُـر میکنـم شـیـبهای تـنـد را سُر میکـنـم
گَر به من رأی میدهید ای دوستان مـهدِ کـودک مـیزنـم در بـوستـان
میدهـم شـامی همـه اهلِ محـل یـک زن زیـبـا دهـم مـرد کـچَـل
ورزشِ ایـن شـهـر را رونـق دهـم تـیـم بَـسکـت را نـشـانـم در بـرم
میدهـم افـزایـشی سـهـمِ زنـان در ریـاسـتهـای خُـرد و هـم کـلان
از مـدیـر زن حـمـایـت میکـنم بـا حـقـوقی کـم قـنـاعـت مـیکنم
دختران را مـن هـمه شـوهـر دهـم یـک پـرایـد و سکّـه و گـوهـر دهـم
وامِ مـسکن را کـمی آسـان کـنـم هـم زمـیـن و بـاغ را ارزان کـنـم
گَر رسـد سرمایـهای افـزون و خوب بـرج مـیـلادی بـسـازم در جـنوب
یـک حـقیقـت را بـگـویـم ای عـزیز نیست سرمـایـه در ایـن جا یک پشیز
کـیسهها از پـول خـالی گشتـه است یـا که شاید ماسـت مالی گـشته است
ایـن هـمه بـرنامـهها بـا آب و رنـگ کـاردانـی خـواهـد و صـبـر و درنـگ
چـون نـظـارت نیـست بر گفـتار مـا وعـده دادن سـاده بـاشـد، هـر کـجا
از شـعـار و وعـدههای بـیاسـاس هـم دگـر خستـه شـدم هم عاس و پاس
پس هـمان بـهـتر نشینــم در کـنـار ایـنـقـدر خـالـی نـبـنـدم بـا شـعـار
باید گفت: از سالها مطالعه و دردمندی به این نتیجه قطعی رسیدهام. شما را به یک حرکت مقدس فرهنگی دعوت میکنم. حرکتی برای توسعه همه جانبه و پایدار استان.
پروردگارا مرا از تاریکیهای وهم بیرون آور، و به نور فهم گرامی بدار.