خبردنا - کامیار آزادمنش : این روزها که بحث سرمایه گذاری هفت هزار میلیارد ریالی وزارت نفت در پارک جنگلی یاسوج داغ شده است، عده ای که همیشه نانشان در مخالفت کردن با هر نوع سرمایه گذاری و نامِ «حراج» و «چوب حراج» نهادن بر آن است باز هم بعد از مدتها که سرمایه گذاران از ترس همین قلم به دستان جرات نداشتند، عرض اندام کنند، تا نام سرمایه گذاری پیش آمد قلمها را از قلمدان بیرون کشیدند و این افکار را به جامعه تزریق کردند تا مبادا یک سرمایه گذاری در این استان انجام شود.
فلان شخص هم که به نام مردم ساز مخالف برداشته است و می زند، روزی علیه مدیرکل حرف میزند و مدیرکل افشا کرد که میخواسته یکی از بستگانش را به کار بگیرد. همان اشخاصی که مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب شهری را به نام مردم به سلاخی بردند و زیر فشار گذاشتند چون قبض آب یکی از آنان میلیونی آمده بود.
از طرفی شورای شهر باید پاسخ دهد که سالهای سالی که پارک جنگلی در اختیارشان بود برای این پارک چه کردند، آیا نه همین است که پارک جنگلی یاسوج محل تجمع معتادها شده بود و در زمانهای خلوت هیچ شهروند یاسوجی به خودش اجازه نمیداد که خانوادهاش را به این پارک ببرد.
شورا و شهردار بگوید که برای پارک جنگلی جز عوارض گرفتن از مردم چه کردند. یا نه، سرتاسر اطراف یاسوج قابلیت پارک جنگلی را دارد اگر شورای شهر و شهرداری که حتی توان کلنگ زدن یک خیابان را ندارند، خودشان را توانمند میبینند نه یک پارک که دهها پارک جنگلی بسازند یا نه، اگر شورای شهر توانمند و قدر است در همین مراکز گردشگری سرویس بهداشتی بسازد که گردشگران این شهر خوش آب و هوا اینقدر آواره خانه مردم و پاسگاههای پلیس برای دستشویی رفتن نباشند.
عده ای گویی زندگی میکنند که با توسعه این استان مخالفت بورزند، یک روز یک سرمایه گذاری از سر عشق یا سرگردانی پولش را برای توسعه این شهر و این استان میآورد و میخواهد یک کارخانه فرسوده را راه بیاندازند که هیچ توجیه اقتصادی جز درد اشتغال جوانان داشتن ندارد، قلم بر میدارند و میگویند «چوب حراج» و حالا استاندار، نماینده یا هرکس دیگر تلاش میکند که یک وزارتخانه را مجاب کند که مهمانسرایش را در قلب یاسوج بزند که با اعتبار در نظر گرفته شده یعنی وزارت نفت باید روزی یک میلیارد تومان در این شهر هزینه کند و با اعتباری با اسکان ۴۰۰ نفر روزانه یعنی رونق گردشگری، اصناف، فرودگاه، حمل نقل و این یعنی رونق پایتخت طبیعت از رونق افتاده؛ بازهم عده ای قلم به دست میشوند و می گویند: «چوب حراج».
این کاسههای داغ تر از آش که توسعه مردم را به مسلخ گاه جریانهای سیاسی بردهاند، هر روز قلم میزنند که فلان جا محروم است، کهگیلویه و بویراحمد فقیر است، دولت کاری کند و تا دولتمردی در استان پیدا میشود که با هزار درد یک سرمایه گذار پیدا میکند، از هیچ کوششی دریغ نمیکنند که سرمایه گذار را فراری دهند.
پتروشیمی ۸۰ هزار میلیاردی و مهمانسرا و مرکز خدمات ۷ هزار میلیارد ریالی نفت عامل توسعه نیست و اشتغال نمیآورد و کوه خواری و زمین خواری و هزار انگ دیگر است اما دولت باید معجزه کند و بدون هیچ کدام از اینها، بدون کارخانه، بدون صنعت، بدون خشت روی خشت گذاشتن، کهگیلویه و بویراحمد را آباد کند.
این چه پاردوکس زشتی است که در پس کلمات زیبا مخفی شده است که عده ای همزمان هم توسعه میخواهد هم خیابان و پل و صنعت و هتل نمیخواهند. اگر جز سیاسی کاری و سیاسی بازی و منافع شخصی نیست این «حراج حراج کردنها» چیست؟
و اما انتظار از استاندار کهگیلویه و بویراحمد، مرد شماره یک اقتصاد تربیت مدرس این است که کمربندش را ببندد و گرفتار رسانهها نشود که میخواهند برای نماینده کردن فلان شخص، در دوره این نماینده و آن نماینده هیچ کاری انجام نشود. مردم بیکاری که در حلبی آبادهای یاسوج ساکن شدهاند از استاندار میخواهند که برای اشتغالشان کاری بکند و گوشش بدهکار حرفهای عده ای دلواپس سیاسی که نانشان در مخالفت است نباشد.