خبردنا - سید علی تقوی مفرد * : از انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و جدایی حوزههای انتخابیه کهگیلویه و گچساران، گروههایی متشکل از مدیران و خواص جهت نیل افکاری عمومی به رویکردهای قومیتی با گرایشهای مختلف سیاسی در کهگیلویه بزرگ شکل گرفت.
این گروهها در انتخابات دورههای هفتم، هشتم و نهم چندان منسجم نبوده و هرکدام رهی رفت؛ اما با اتخاذ تدابیر لازم و به دلیل چند وجه اشتراک در انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی شکلی منسجم به خود گرفته و بهنوعی هدفهای واحدی را دنبال کردند.
در این تحلیل بنا داریم نقش رویکردهای طیف منتصب به محمود منطقیان یکی از طیفهای اصلاحطلب در انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی و انتخابات پیشروی را به نقد کشانیم.
از شهریورماه سال هزار و سیصد و نود و دو که سکان استانداری کهگیلویه و بویراحمد به سید موسی خادمی واگذار گردید و حسب ارادت و نزدیکی دیدگاه فکری محمود منطقیان با سید موسی خادمی و از طرفی قرابت ماهوی ایشان با حجتالاسلام سید علیمحمد بزرگواری نماینده دورههای هشتم و نهم کهگیلویه بزرگ در مجلس شورای اسلامی، بهنوعی سکان فرمانداری و مدیریت اکثریت ادارات شهرستانهای چهارگانه به نیروهای مایل به این طیف واگذار گردید. محمود منطقیان در آن شرایط طیف خود را دست بالاتر از طیف رقیب سنتی همفکرش یعنی سید قادر لاهوتی میدید.
در انتخابات مجلس دهم حسب تصمیم شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کشور در تمامی استانها شوراهایی شکل گرفت و اختیار تعیین نامزد نهایی جریان اصلاحات در هر حوزه به شورای مشورتی همان حوزه واگذار گردید. علی صوفی استاندار سابق کهگیلویه و بویراحمد بهعنوان رابط شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کشور با شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان استان معرفی گردید.
در همایشهای مختلف در دهدشت و چرام با حضور علی صوفی و حجتالاسلام سید هادی خامنهای، هر دو طیف منتصب به محمود منطقیان و سید قادر لاهوتی بر تمکین به انتخاب نامزد نهایی توسط شورای مشورتی تأکید داشتند و در جلسات خصوصی ضمن اهتمام بر همدلی، مقرر شد سازوکار لازم با مشورت و پیشنهاد این دو تشکیل و اجرایی گردد.
پس از رایزنیهای متعدد سید علی پرواز رابط شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان استان در شهرستانهای چهارگانه، شورای مشورتی با همفکری محمود منطقیان و سید قادر لاهوتی و با معرفی چهارده نفر (متشکل از احزاب و نیروهای فکری وابسته) از هر طیف به همراه گلمحمد مسلمی، علی خواجوی و سید علی پرواز تشکیل گردید.
علیرغم نامزدی تمامی بزرگان اصلاحات کهگیلویه بزرگ، صلاحیت تعداد محدودی از نیروهای این جریان توسط شورای نگهبان تائید گردید. پس از مشخص شدن نامزدهای تائید صلاحیت شده این شورا کار خود را آغاز کرد و با بررسی سوابق و شنیدن نظرات و برنامههای نامزدها در جلسات متعدد و همچنین برگزاری نشستهای مشورتی، نهایت علی کامرانیمقدم بهعنوان نامزد نهایی جریان معرفی گردید.
از بدو معرفی این نامزد، محمود منطقیان سر ناسازگاری را نهاد و به انتخاب علی کامرانیمقدم معترض بود چرا که ایشان بر این اعتقاد بود که باید سید مهدی وفاییمقدم بهعنوان نامزد نهایی مشخص میشد. از طرفی سید قادر لاهوتی بر اصلاحطلب نبودن سید مهدی وفاییمقدم به دلیل فرماندار بودن ایشان در شهر الیگودرز در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد تأکید داشت و بر خروجی علی کامرانیمقدم بهعنوان نامزد نهایی جریان اهتمام ورزید.
ذکر این نکته لازم است که در جلسه آخر شورای مشورتی و به هنگام تصمیمگیری نهایی بهیکباره نمایندگان طیف منتصب به محمود منطقیان از نظر خویش مبنی بر معرفی سید مهدی وفاییمقدم برگشته و بر معرفی علی آرام تأکید کردند؛ اما نهایت این شخص نیز مورد تائید نهایی شورا قرار نگرفت و علی کامرانی مقدم خروجی نهایی شورای مشورتی لقب گرفت.
این انتخاب موجب گردید محمود منطقیان قضایای انتخابات مجلس هشتم و عدم همراهی سید قادر لاهوتی در حمایت از لطیف رستاد نامزد نهایی جریان اصلاحات در آن دوره را پیراهن عثمان قرار داده و هیچگونه تلاشی جهت موفقیت علی کامرانیمقدم در انتخابات نداشته باشد و دستآخر بهوقت امتحان، بهسوی مرکز استان روان گشت و چو انداخت که رأی خود را برای محمد بهرامی نامزد حوزه انتخاباتی بویراحمد و دنا به صندوق انداخت تا به خیال در اذعان عمومی و قاطبه اصلاحطلبان مبری گردد.
از طرفی اکثریت لیدرها و نیروهای طیف مطبوعش حسب برنامهریزی قبلی با خطگیری از مشاوران فکری استاد در قامت ادعایی یک اصلاحطلب در خفی بار خود بستند و از هرگونه حمایت و تلاشی در موفقیت عدل هاشمیپور در کارزار انتخاباتی دریغ نکردند و از این راه به کام مطلوب رسیدند.
در گفتگوی " محمود منطقیان " با رسانه ها به تاریخ مهرماه سال جاری وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر دلیل عدمحمایت خود از علی کامرانیمقدم چنین پاسخ گفت که در انتخابات مجلس دهم، نامزدهای تائید صلاحیت شده اصلاحطلب دارای پایگاه لازم نبوده و توان رقابت با دو رقیب جریان مخالف یعنی عدل هاشمیپور و حجتالاسلام سید محمد موحد را نداشتند.
به دلیل عدم شناخت مردم از نامزدهای تائید صلاحیت شده و همچنین شخص علی کامرانیمقدم عملاً در بازه تبلیغات ششروزه ممکن نبود که بتوان یکی از این نامزدها را مهیای رقابت و حصول نتیجه مقابل دو رقیب جریان مخالف کرد و چنین عملی را بیهوده میپنداشت پس صلاح را بر این دیدهاند که سکوت اختیار کنند و به دوستان و همفکران بیان داشتند به رأی و نظر خودشان عمل کنند.
در ادامه مصاحبه دلیل سکوت خویش و عدمحمایت از علیکامرانیمقدم را حاصل تصمیم سیاسی کشور دانست و بیان کرد که با توجه به رد صلاحیتها، زمینهای برای فعالیتشان باقی نماند.
در جای دیگری از مصاحبه مذکور وی به سؤالی مبنی بر راهکار ایشان جهت پایان دادن به دوگانگی میان اصلاحات کهگیلویه بزرگ، چنین پاسخ میدهد که باید تابع رأی اکثریت بود چرا که دموکراسی رأی اکثریت و پایگاه اجتماعی را طالب است؛ اما وقتی با سؤال دگری با این مضمون که اگر معتقدید که برای اتحاد اصلاحات و انتخاب کاندید مجمع باید به دموکراسی و رأی اکثریت گردن نهاد چرا به انتخاب علی کامرانیمقدم توسط شورایی که خود حضرتعالی و سید قادر لاهوتی با معرفی نمایندگان خویش تشکیل دادید گردن ننهادید با سکوت از این سؤال گذر کرد.
حال سؤال اینجاست چگونه ممکن است شخصی که خود را اصلاحطلب میپندارد حرف و عمل را یکی نباشد. اگر بنایش بر عدم فعالیت و همراهی نامزد نهایی جریان اصلاحات بوده است چرا تن به تشکیل شورای مشورتی و معرفی نمایندگان خود در این شورا داد و تا لحظات آخر از هرگونه تلاشی جهت خروجی نام سید مهدی وفاییمقدم بهعنوان نامزد نهایی جریان اصلاحات دریغ نکرد و این نشان خودخواهی وی «خواستهی مطلوب گر به کرسی نشیند خوش است گر به کرسی ننشیند اصل بنیان باطل است» از کدام منش اصلاحطلبی یا بهتر بگویم اخلاق اجتماعی سرچشمه میگیرد.
لازم است در گذری کوتاه به حواشی انتخابات مجلس نهم بازگردیم. در گفتگوی محمود منطقیان با هفتهنامه توازن به تاریخ مهرماه سال هزار و سیصد و نود و چهار وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه عدهای از خواص ایشان را فردی قومیتگرای میپندارند و دلیل این حرف را حمایت ایشان از حجتالاسلام سید علیمحمد بزرگواری در انتخابات مجلس نهم به دلیل بویراحمدی بودن میدانند و سخنرانی لیدرشان موسی معصومی در حمایت آن نامزد اصولگرای با هماهنگی ایشان بوده است را چنین پاسخ گفت: که این سخنان کذب محض است و بیان میدارد که از حجتالاسلام سید علیمحمد بزرگواری در انتخابات مجلس نهم هیچگونه حمایتی نکردند و رأی خود را به نفع مجید باقریان نامزدی از طیف اصلاحات به صندوق انداختند و در ادامه در رابطه با دلیل حمایت موسی معصومی از حجتالاسلام سید علیمحمد بزرگواری میگوید ایشان در شرایطی که کاندیدای اصلاحطلب در صحنه نبود،
به ناگزیر رأی خود را به غیر اصلاحطلب داد و این حق او بود که میتوانست به تشخیص خود و نه به توصیه کسی رأی خود را بهگونهای مصرف کند و بنده بههیچعنوان در این امر نقش نداشتم؛ و در ادامه گفتگو میفرمایند ما به دوستان خود گفتیم به هر کس که خود تشخیص میدهید رأی بدهید و کسی را به آنان توصیه نکردیم بنابراین در آن شرایط بعضی از دوستان اصلاحطلب به ناگزیر به کاندیدای غیر مطلوب خود رأی دادند اما فکرشان را از دست ندادند و اینها حق داشتند که در آن شرایط به تشخیص خود رأی دهند و به تکلیف خود عمل کنند؛ و صلاح نیست دوستانی که به کاندیدای غیر اصلاحطلب رأی دادند را مورد مواخذه قرار دهیم.
حال این پرسش مطرح است که محمود منطقیان با کدام اصل معیارهای اصلاحطلبی را میپیماید که معتقد است دوستانش اگر از نامزد اصولگرای حمایت کنند نباید مورد مواخذه قرار گیرند چون در این شرایط رأی دادنشان حسب تکلیف است اما این چه تکلیفی است که حجتالاسلام سید علیمحمد بزرگواری نامزد اصولگرای به مجید باقریان اصلاحطلب که حسب ادعا به ایشان رأی داده است ترجیح داده شده است. چگونه میتوان خود را توجیه کرد که این دوگانگی کلام حسب چه مصلحتی است قومیت یا ادعای واهی .
به بحث برمیگردیم. محمود منطقیان در واکنشی به دلیل استیصال در رویکردهای اتخاذی خویش و عدم همخوانی این رویکردها با گفتمان اصلاحطلبی و جهت مبری ساختن خویش از نقش در موفقیت عدل هاشمیپور در کارزار انتخاباتی، اردیبهشتماه سال هزار و سیصد و نود و پنج در انتخابات مرحله دوم مجلس حوزه بهبهان و آغاجری ورود کرد.
ایشان جهت بازگشت نیکنظری افکاری عمومی و قاطبه اصلاحطلبان، به حمایت از محمود رضا ضرغامی نامزد انتخاباتی این حوزه پرداخت.
سیطره قومیتی ایشان در بهبهان و روستاهای اطراف، این جسارت را به وی داد که با ورود به حوزه انتخاباتی دگر در سرنوشت آنان خود را دخیل سازد درحالیکه ورود سیاسیون امثال ایشان به این حوزه موجی از تنشها را برای محمودرضا ضرغامی به بارآورد و همین ورودهای ناپخته، یکی از عوامل مهم شکست انتخاباتی این نامزد از رقیب گردید.
از انتخابات دوره دهم و حواشی پسازآن گذر کردیم و حال به انتخابات دوره یازدهم مجلس وارد شدهایم. در این دوره طیف منتسب به محمود منطقیان در اولین جبههگیری؛ رضا دهبانیپور یکی از لیدرهای خود در حوزه لیکک بهمئی را روانه کارزار انتخاباتی ساخت.
هر چند در گام اول این رویکرد با رد صلاحیت این نامزد شکست خورد، اما در این باب یک نکته نیازمند کمی تأمل است که در هر دو دوره انتخابات مجلس نهم و دهم، حسب ادعای مطرحشده در دو گفتگوی مشروحه محمود منطقیان به دوستان و همفکران بیان میکند به رأی و نظر خودشان عمل کنند و در انتخاب مختارند.
درحالیکه در دوره نهم مجید باقریان و دهم علی کامرانیمقدم، نامزدهای اصلاحطلب از لیکک بهمئی در انتخابات حاضر بوده و ایشان بنا به چه مصلحتی حاضر به حمایت از این دو نبوده است و با چه منش و تعهدی این بار شخصی از لیکک بهمئی را به صحنه وارد کرده بود.
بیشک در پشت چنین حمایتهای کاذبی همان سناریوی انتخابات مجلس دهم بهگونهای دگر در حال طرحریزی است؛ و هدف نهایی نیز موفقیت دوباره عدل هاشمیپور در سایهی دامنزدن به مباحث قومیتی در کهگیلویه بزرگ است.
باید منتظر ماند و دید که طیف منتصب به محمود منطقیان با شکست رویکرد اولیه چه سیاستی را برای ادامه کار و نقشآفرینی در تحولات کهگیلویه بزرگ طرحریزی خواهند کرد. گذر زمان خود گویای واقعیتهاست و تا آن زمان صبر باید.
در ادامه به نقش طیف منتصب به سید قادر لاهوتی یکی دیگر از طیفهای اصلاحطلب در تحولات قومیتی کهگیلویه بزرگ خواهیم پرداخت.
* این یادداشت از سری یادداشت های نویسندگان است که بنا به رسالت " بیطرفی " رسانه در راستای تضارب آراء و افکار در " خبردنا " منتشر شده است . ناگفته پیداست که " خبردنا " امادگی دارد تا نسبت به انتشار مطالب همه عزیزان با افکار مختلف اقدام نماید .