خبردنا - حبیب جهان آرا: نخست ، ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان تاریخ و الگوی آزادگان و رهپویان حق و حقیقت حضرت امام حسین ع و یاران با وفایش را به همه انسانهای آزاد اندیش به کیش انسانیت و دیانت راستین ، تسلیت عرض می نمایم.
پدیده انحراف
ولایت فقیه، بهانه است
از آغازین حیات بشری بطور حتم کسی آگاه نیست و آنچه مستمسک مورخان قرار میگیرد معمولا روایت هایی است که در کتب دینی وجود دارد کما اینکه صحت و سقم آنها جای خود را دارد و چنانچه بر فرض این روایتها را درست بدانیم ،پدیده انحراف از همان آغازین حیات بشری سرچشمه میگیرد یعنی در طلیعه فجر شکل گیری جامعه بشری ، فرزندان آدم از پدیده انحراف فارغ نبودند و مشی این تراژدی اندوهبار را همه میدانند از نزاع قابیل با هابیل گرفته تا پاره نمودن رشته ولایت از جانب فرزند نوح پیامبر و بسیاری رخدادهایی مبتنی بر روایاتی که تا کنون به ما رسیده است ، موید پدیده انحراف خواهد بود و برای خود داری از اطاله کلام به اصل موضوع در جهان اسلام می پردازم
پدیده انحراف در جامعه مسلمین از کجا آغاز شد؟
در تاریخ مسلمین، اساسا پیش از واقعه غدیر ، و حتی شاید از همان آغازین ظهور پیامبر ، بذر پدیده انحراف در اذهان مسلمین سر از خاک برآورده بود یعنی حتی پیش از رخداد در غدیر، زمزمه انحراف در میان اطرافیان پیامبر به گوش می رسید وبا رجوع به تاریخ این موضوع قابل اثبات است ،تا جایی که بخشی از ازدواجهای پیامبر بخاطر مهار قدرتهایی بود که بذر پدیده انحراف در رفتار آنان هویدا بود و چون ممکن بود روزی در صف دشمنان وی قرار بگیرند.
به همین سبب پیامبر برای مهار آن اهرمها ، به خویشاوندی با آنان تن داده بود ، به این معنا که یا دختران خود را به ازدواج آنان در می آورد و یا دختران آنها را به ازدواج خود در آورده بود و از سوی دیگر، اگر دقت شود علاوه بر ویژگی تمرد که در نهاد انسان وجود دارد باید در فلسفه شریعت بدقت ژرف، نگریست که معمولا کجای کار لنگ است که غالب نزاعهای تاریخ و لشکر کشیهای خونبار برخاسته از خواستگاههای مذهب و شریعت بوده است و با وجود روشنی در بیان شریعت هنوز که هنوز است دغدغه تفسیر و تبیین وجود دارد.
پس آیا این لنگیدن در حوزه اجرا ، به عامه مردم بر می گردد یا به منادیان شریعت و یا به خود شریعت برمی گردد؟
بهر حال این مسئله تفسیری وسیع را می طلبد که فرصت پرداختن به آن در این مقاله میسر نیست.
فقط لازم میدانم بگویم که پدیده انحراف از همان آغازین شریعت اسلامی پیوسته وجود داشته و علاوه بر زمان خود پیامبر، تا دوران خلفای راشدین و سپس سایر خلفایی که در ادامه حاکمیت بر جامعه مسلمین تحت عنوان امیرالمومنین بر کرسی خلافت نشسته و حکومت کرده اند و تا جایی که این پدیده انحراف در طول تاریخ به شکل گیری گروهها و فرق گوناگونی در حوزه دین منتهی گردید که امروزه ما تحت عناوین مختلف شاهد ادامه حیات آنان در بخش عظیمی از جغرافیای جهان خواهیم بود.
فلذا دامنه مقدمه را جمع میکنم و به اصل موضوع در روزگار کنونی می پردازم تا شاید چشم خرد به سوی حقیقت بگشاییم و در دامن شعارهای مبتنی بر توهم گرفتار نشویم.
آنهایی که سن خود را در پیش از انقلاب و پس از آن تا کنون سپری کرده اند چنانچه اهل مطالعه و پیگیری رخدادها باشند به نیکی خواهند دانست که از آغاز آنقلاب تا به امروز میدان خالی از پدیده انحراف و نفاق نبود و در هر برهه ای از زمان این پدیده به شکلهای مختلفی وجود داشته است.
هرچند حقایق پدیده ها در پشت دیوارهای ضخیم رویدادها پنهان است و حق از ناحق در این دنیای غبار آلود تمیز داده نمیشود، اما در حقیقت هر کس و کسانی که از جاده حقیقت منحرف گردیدند ، خواه حاکم و یا محکوم باشند و چه غیر آن ، آنها عامل انحراف و نفاق بوده اند و آنچه که منجر به پدیده انحراف و نفاق می گردد بجز سودورزی و قدرت طلبی چیزی دیگر نبوده و نخواهد بود و همچنین ایجاد مرزبندیهای واهی جز برای رسیدن به مقصود که همان دست یابی به قدرت و دنیا طلبی بود چیزی دیگر را در بر نداشته است چنانچه امروز ما حصل آن به روشنی عیان است.
و تاریخ بهترین گواه بر این زخم کهنه بر پیکره جهان اسلام بوده و خواهد بود و در تاریخ نزدیک به نیم قرن گذشته ، ما همه گواه بر برون دادهای این پدیده بوده ایم ، چنانچه کمتر کسی از پرچم بدستان انقلاب، از انگشت انحراف بدر رفته است.
بر این اساس اگر فقط اندکی تامل شود آنچه منجر به موضع گیری یاران انقلاب در تقابل با هم گردید، در حقیقت همان تئوری نزاع بر سرقدرت بوده و به همین سبب هر کسی در صدد بدر کردن دیگری از قطار انقلاب بوده و خواهد بود و آنکه ردای شعار ولایت گرایی را بر دوش کشید چه راست و یا چه بدروغ ، سلاح وی برنده تر بوده و چه بسا بواسطه این مصونیت تا مدتی در اردوگاه پیروزی بسلامت بوده تا اینکه در گذر روزگار، توامند دیگری وی را با همان شعار از ریل خارج نموده و او را به جبهه معاندین با نظام افزون نموده است.
این بیماری بدخیم همواره با شتاب هر چه تمامتر به پیش می تازد و کسی را یارای درمان آن نیست.
پس نخبگان و فرهیختگان و تحصیل کردگان ، همه و همه میدانند که نزاع بر سر ولایت فقیه شعاری دروغین است و درهم فرو رفتن کلاه همرزمان دیروز و در تقابل قرار گرفتن امروزشان فقط و فقط بر سر این است که یا بعضی قدرت را از دست داده اند و عده ای دیگر در صدد براندازی قدرت بدستان هستند و لاغیر و شعار حمایت از ولایت مستمسکی گردید تا هر کسی بتواند بواسطه آن بر رقیب پیروز گردد در حالی که قادر به هیچ تفسیری از ولایت نبوده و در حقیقت آن را باور نخواهند داشت.
تا اینجا بسنده میکنم و به سفر آقای احمدی نژاد به شهرستان بهمئی می پردازم ، آنچه مهم است این است که هم موافقان و هم مخالفان سفرهای احمدی نژاد باید به فلسفه پیدایی سفرهای احمدی نژاد بپردازند.
فلذا در اینجا در این باره به طرح سوالاتی می پردازم تا احاد ملت نگاه خود را بر محور این پرسشها متمرکز بنمایند.
و اما پرسشها:
1 - اصولا هدف احمدی نژاد و تیم همراه و دعوت کننده گان از ایشان با ایجاد شبهه افکنی در جو عمومی مملکت چیست؟
2- آیا آقای احمدی نژاد از طرفداران ولایت است ؟ اگر از طرفداران ولایت است پس چرا جلوتر از ولایت گام بر میدارد؟ مگر نه این است در جامعه ولایی نباید جلوتر از ولی امر مسلمین قدم گذاشت؟
3 - آیا اقدام به ایجاد شبهه در مملکت خود خروج بر ولایت نیست ؟
4 - سوال مهمی که در اینجا قابل طرح است این است ، فلسفه سکوت نیروهای امنیتی در قبال این موج بی پروایی در مخدوش نمودن اذهان عمومی چیست؟
5 - برداشت موافقان احمدی نژاد از حلقه پیرامونی احمدی نژاد که هم اکنون بدلایل مستند از جانب قوه قضائیه محکوم به جرمهای سنگینی گردیده اند و از نظر حقیقی چون قوه قضائیه زیر نظر رهبری میباشد با این وصف برداشت حامیان احمدی نژاد از موضع رهبری در این باره چیست؟ در حالی که احمدی نژاد به روشنی از آنها دفاع میکند و بزعم خود آنان را در چنگال دژخیمان زمان میداند
6- آیا در چنین شرایطی که ما از جانب امپریالیزم جهانی تحت فشار هستیم و ملت از نظر روحی و روانی و همچنین اقتصادی در شرایط بحرانی بسر می برد ، واقعا اقدام به چنین رویه ای بسود چه کسانی خواهد بود و آیا بجای هم اندیشی برای برون رفت از چنین وضعیتی سزاوار است جو جامعه را متورمتر کرد؟
و سولات بسیاری دیگر که در این نوشتار قابل طرح نیستند.
و لازم میدانم بعرض برسانم که سفر احمدی نژاد و استقبال مردم از ایشان چندان مهم به نظر نمی رسد زیرا این رخدادها پدیده ای نو نخواهند بود.
آنچه حائز اهمیت است این است که ملت ما فاقد حافظه تاریخی لازم است و ما باید بدانیم چنانچه بجای احمدی نژاد در فردایی دیگر آقای روحانی هم به شهری سفر کنند مردم ما همین استقبال را از ایشان خواهند نمود و چه بسا که اگر پسر محمدرضا پهلوی هم به شهر دیگری بیایند این مردم بضرس قاطع چنین استقبالی از وی خواهند نمود.
پس نگران این هجمه بدون شناخت نباید بود زیرا مردم ما از حافظه تاریخی خوبی برخوردار نیستند و نگرانی اینجاست که این ملت چوب عبرت نگرفتن خود را از رویدادهای تاریخ خواهد خورد و همیشه اینطور بود که برای رهایی از سیاست به زعم خود به برگزیدن بد از بدتر تن می داد.
بنابراین پرداختن به سفر های تکراری احمدی نژاد در فضای رسانه ای از اهمیت چندانی برخوردار نیست زیرا در چنته هیچ کس طرحی نو برای برون رفت از این پدیده انحراف نیست و سنگ ولایت را به سینه زدن فقط برای به حاشیه بردن حقیقت و منکوب کردن رقیب است و بس.
و در پایان بگویم بفکر نان مردم باشید که این کلاه شرعی بافتن را دیگر بهایی نیست و در پشت ولایت سنگر گرفتن روزی بر ملا خواهد شد و این ملت بالاخره روزی به حقیقت پی خواهند برد
چنانچه علی ع فرمود : الحکم یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم